سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.::آخرین اخبار شیعه::.

پاسخی به جایزه دو میلیون درهمی شبکه وهابییون

پاسخی به جایزه دو میلیون درهمی شبکه وهابییون  

به
گزارش شیعه آنلاین، چندی پیش خبری توسط برخی پایگاه های خبری منتشر شد
مبنی بر تعیین جایزه دو میلیون درهمی وهابییون در شبکه ماهواره ای «نور»
برای انکار امامت. بدون شک هدف این وهابییون شیطان صفت مقابله با اصل
امامت و ولایت است.

پس از بررسی اجمالی و رصد بیشتر پایگاه
های خبری فعال در جمهوری اسلامی ایران، متأسفانه متوجه شدیم که هیچ یک از
آنها به این خبر اهمیت نداده و نسبت به آن واکنش نشان ندادند. از همین رو
بر آن شدیم که طی مطلبی که منبع آن کتب اهل سنت است، پاسخ ادعاهای واهی
آنان را بدهیم. متن کامل این مطلب که توسط حجة الإسلام سید «رضا بحرالعلوم
میردامادی» به شرح ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحیم - فَبَشِّرْ
عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ
أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولئِکَ هُمْ أُولُوا
الْأَلْبَابِ» (زمر/17و18) «پس بندگان را بشارت ده همان کسانى که سخنان را
مى‏شنوند و از بهترین آنها پیروى مى‏کنند، آنان کسانى هستند که خدا
هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند»

خداوند متعال را شاکریم که دشمنان ما را
از کسانی قرار داد که تا حدّی متعصب هستند که علاوه بر کور دلی و بی
بصیرتی، کور ظاهر هم هستند و کتاب های معتبر خودشان را هم نیم نگاهی نمی
اندازند و بی خردانه و عجولانه ادعایی را در شبکه ماهواره ای مطرح می کنند
که بر خلاف گفته و اعتقاد بزرگان و علمای خودشان است. جایزه 2 میلیون
درهمی برای کسی که حتی یک آیه از قرآن در اثبات امامت مولا و سرور عالَم،
حبل الله المتین امیرالمومنین علی (ع) بیاورد! این ادعّا به اندازه ای
ناشیانه و احمقانه است که جز عناد و ولادت خبیث و ناپاک، منشاء دیگری
برایش نمی توان یافت ولی ما به حسب وظیفه، پاسخی کوبنده هر چند موجز و
مختصر  بحول الله و قوته خواهیم داد چرا که شیعه ی اهل بیت (ع) شعار«نحن
ابناء الدلیل» را با عمل اثبات نموده است:

1- مگر شما برای خلافت و جانشینی خلفاء
سه گانه و احترام گذاشتن تمامی اصحاب بدون تفکیک خوب و بدِ آنها - عدم
وصیّت پیامبر -  نداشتن وصیّ و جانشین آیه ای دارید؟ خلافت ابوبکر را با
کدام آیه قرآن اثبات می کنید یا خلافت عمر و یا عثمان را؟ هذیان گفتن
پیامبر را  از کجای قرآن آورده اید؟ (صحیح بخاری باب کتابه العلم من کتاب
العلم : 1/22 - صحیح البخاری، ج 7 ص 9، کتاب المرضى باب قول المریض قوموا
عنّى؛ و ج 5 ص 137 کتاب المغازی، باب مرض النبی (ص) و وفاته؛ صحیح مسلم فى
آخر کتاب الوصیّة، ج 5، ص 76  - مسند احمد حنبل تحقیق احمد محمد شاکر،
حدیث 2992 - طبقات ابن سعد: 2/244 چاپ بیروت)

کدامیک از عقاید شما با قرآن کریم،
همخوانی دارد که به خود جرأت داده اید امامت  الهی علی (ع) که نصّ صریح
قرآن است را به انتقاد بگیرید؟ شکّ اربابتان عمر به نبوت خاتم الأنبیاء
محمد مصطفی (ص) را مستند به کدام آیه قرآن و یا دلیل شرعی دیگری می کنید؟
در صحیح البخاری ک الشروط باب الشروط فی الجهاد ج 2 / 122 طبع  دار الکتب
العربیة به حاشیة السندی وج 3 / 256 ط مطابع الشعب، مسند أحمد ج 4 / 330 ط
1 آمده است: عمر مکرر در نبوت رسول خدا  شک می کرد. از جمله شک های وی در
روز حدیبه بود که حمیدی در جمع بین الصحیحین اعتراف به آن کرده که عمر گفت
: ما شَکَکتُ فی نُبُوَّةِ مُحمّد قطّ کَشَکّی یَومَ الحدیبیة!

یعنی هرگز به اندازه شکی که در روز
حدیبیه در نبوت پیامبر اکرم (ص) کردم شک نکرده بودم. این کلام وی خود نشان
دهنده آن است که وی مادام و همیشه در نبوت پیامبر اکرم (ص) شک می کرده
است. ولی شک وی در روز حدیبیه با بقیه شک ها فرق می کرده است. علت شک عمر
آن بود که پیامبر اکرم (ص) فرموده بودند که به مکه می رویم و اعمال حج
انجام خواهیم داد و به همین منظور به همراه جمع کثیری از اصحاب به سوی مکه
به راه افتادند. ولی مشرکان که از طرفی نمی خواستند که مسلمانان به حج
بیایند و از طرفی هم خود را قادر به مقابله و جنگ با ایشان نمی دانستند
تصمیم گرفتند که با پیامبر عظیم الشان اسلام صلح کنند.  برای همین مشرکان
چندی از بزرگان خود را پیش پیامبر (ص) فرستادند. پیامبر (ص) نیز صلاح
دیدند که به مدینه برگردند و به حج نروند و با ایشان صلح کنند. که البته
مفاد و شروط این صلح منافع بسیاری بعدها برای مسلمانان به وجود آورد. ولی
عمر که از شروط صلح نامه خمشگین شده بود به محضر پیامبر اکرم رسید و مثل
همیشه با تندی و توهین با ایشان سخن گفت.

بخارى ماجرای توهین عمر را در آخر کتاب
شروط صحیح خود  نقل مى کند که عمر مى گوید: به پیغمبر گفتم: آیا تو پیغمبر
بر حقّ خدا نیستى؟ فرمود: چرا هستم. گفتم: آیا ما بر حقّ و دشمن ما بر
باطل نیستند؟ فرمود: چرا. گفتم: پس چرا در دین خود پستى و خفت نشان دهیم؟
در این هنگام پیغمبر فرمود: من پیغمبر خدا هستم و نافرمانى او را نخواهم
کرد! و خدا هم یاور من است. عمر گفت: به پیغمبر گفتم: مگر تو نمى گفتى که
ما بزودى به خانه خدا مى رسیم و آن را طواف مى کنیم؟ فرمود: چرا، ولى آیا
گفتم امسال چنین خواهد شد؟ گفتم: نه. فرمود: پس این را بدان که به خانه
خدا مى آیى و آن را طواف مى کنى. این نوع سخن گفتن وی با پیامبر اکرم صلی
الله علیه و آله خود دلیل واضح و روشنی است بر عدم اعتقاد وی به نبوت
ایشان. و به همین دلیل در روز حدیبیه عمر حقیقت درون خودش را بیان می کند
و اظهار می دارد که در نبوت پیامبر شک دارد و در واقع اصلا عقیده ندارد.
آیا کسی که عقیده به نبوت دارد و طبق حکم قرآن کلام پیامبر را وحی می داند
در کارها و سخنان وی شک می کند و او را توبیخ می کند؟!

تفکر جسم بودن خدا که  احمد بن حنبل
بزرگِ فرقه حنبلی ها به آن معتقد است را از کدام آیه قرآن استنباط می
کنید؟ شاید از آیه «لیس کمثله شیء» به این نتیجه رسیده اید و یا شاید از
آیه ی «و لم یکن له کفواً احد». ارباب هایتان کدامیک، عالم قرآن بودند که
حالا شما داعیه دار قرآنید؟ بزرگ ارباب شما حکم قرآنی و ساده ی تیمم را هم
نمی دانست (صحیح مسلم ک الطهارة باب التیمم ج 1 / 193، صحیح البخاری ج 1 /
87، الطرائف لابن طاوس ص 464 عن الجمع بین الصحیحین، سنن أبى داود ج 1 /
53، سنن ابن ماجة ج 1 / 200، مسند أحمد ج 4 / 265، سنن النسائی ج 1 / 59 و
61، سنن البیهقى ج 1 / 209، الغدیر ج 6 / 83. فتح الباری ج 1 / 352، صحیح
مسلم ج 1 / 193) و جاهل بود، آن وقت شما دم از نبودن آیه امامت در قرآن می
زنید؟ ارباب شما خود آیات را نمی فهمید و به دیگران هم می گفت که در آیات
تدبّر نکنند، این که دیگر حرف شیعه نیست، حرف خودتان است: روزی عمر آیه وَ
فَاکِهَةً وَأَبًّا (عبس/31) را می خواند کلمه ابا  را نفهمید که به چه
معناست. بعد گفت: لزومی ندارد یاد بگیریم و در کتاب خدا لازم نیست زیاد
تعمق و تفکر کنیم! از قرآن هرچه می دانید عمل کنید و هر چه را که نمی
دانید به خدا واگذارش کنید! (تفسیر ابن جریر ج 30 ص 38- مستدرک ج2 ص514-
تفسیر کشاف ج3 ص 253- الموافقات شاطبی ج1 ص21 و 25- الدر المنثور ج 6 ص
317) همچنین روایت شده است که شخصی به خلیفه گفت: من شدیدترین آیه را در
قرآن می دانم. عمر با تازیانه بر سر او کوبید و گفت: به تو چه مربوط که در
قرآن تحقیق می کنی! ( الدر المنثور ج2ص227).

عایشه که خود به تحریف قرآن معتقد بوده،
این را چه پاسخی دارید که بدهید؟ خداوند در قرآن می فرماید: إِنَّا نَحْنُ
نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون‏(حجر/9) یعنی: البته ما
قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محققا محفوظ خواهیم داشت‏. خداوند
با تأکیدات فراوان در این آیه بیان می کند که حافظ بر قرآن خود خداوند جل
جلاله می باشد و امکان تحریف به هیچ وجه ندارد. ولیکن عایشه معتقد بود که
قرآن تحریف شده است و ادعا می کرد بعضی آیات در قرآن بوده که الان از بین
رفته است!  عایشه مى‏گوید: که آیه رضاع کبیر (یعنی زنى جهت محرم شدن، پسر
بزرگ یا مردى را شیر دهد!) و نیز آیه رجم (مراد از آیه رجم این عبارت است
"الشیخ والشیخة إذا زنیا فارجموهما"، کتاب الرضاع، ح 26  در قرآن بوده و
در ضمن صحیفه‏اى زیر رختخوابم قرار داشت و چون ما به موت رسول خدا مشغول
شدیم، داجن (بره یا بزغاله‏اى که در اطاق نگهدارى مى‏شد) آن را خورد!

همچنین أبو یونس، غلام عایشه مى‏گوید که
عایشه به من دستور داد تا مصحفى بنویسم و گفت: چون به این آیه رسیدى:
حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ (بقره/238) «بر تمامى
نمازها مخصوصا نماز وسطى محافظت کن» مرا خبر کن. من هم چنین کردم. او
اینگونه به من املاء کرد( وصلاة العصر) (همان آیه با اضافه کردن «و نماز
عصر» و تتمه آیه را خواند) و گفت: من از رسول خدا  اینگونه شنیدم. با این
حساب مطابق این گفته عایشه، باید کلمه «وصلاة العصر» از وسط آیه‏اى حذف
شده باشد و این معنایى جز تحریف قرآن ندارد. ((سنن ابن ماجه، ج 1، ص 625،
کتاب النکاح، باب 36، ح 1943. «عن عایشه قالت: لقد نزلت آیة الرجم ورضاعة
الکبیر عشرا ولقد کان فی صحیفة تحت سریرى فلما مات رسول اللّه
صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم وتشاغلنا بموته دخل داجن فأکلها». /صحیح مسلم، ج 1، ص
437، کتاب المساجد ومواضع الصلاة، باب 36، ح 207))

ای کاش کتاب های معتبر علمای خود را
تورّق می زدید و این ادعّای مضحکانه را نمی کردید و بیشتر از پیش خود را
مفتضح نمی نمودید. شما اگر حقیقتاً صادق بودید، یک مناظره علمی از
بزرگترین شخصیت علمی و نابغه ی خود در عصر حاضر و یکی از اساتید و علمای
شیعه تدارک می دیدید تا نور حقیقت، به این نحو، خود را نشان دهد و پرده
های ابهام کنار رفته و حقیقت امر کشف گردد، نه با عربده های فریبکارانه،
حق را باطل و باطل را حق جلوه دهید. ولی قطعا ًشما به دنبال این مسائل
نرفته و نمی روید چرا که تجربه هایی بسیارتلخ در این زمینه دارید همچون:
مناظره سید سلطان الواعظین شیرازی با علمای بزرگ اهل سنت در پیشاور
پاکستان در کتاب شبهای پیشاور، مناظرات علامه سید شرف الدین عاملی درکتاب
المراجعات، مناظرات دکتر عصام العماد ره یافته ی یمنی با شیخ الاسلام کویت
شیخ عثمان الخمیس که تبدیل به کتابی بنام الزلزال شده است، کتاب آنگاه
هدایت شدم سید محمد تیجانی ره یافته ی تونسی، کتاب فریاد مناظره ای در
مدینه منوره  محمود بحرالعلوم، مناظرات دکتر حسینی قزوینی درشبکه شیعی
سلام و المستقلّه و مناظرات دیگر ایشان، کتاب مناظره ثمر بخش خیرالله
مردانی، و مثل دیگر مناظره ها که بحمدلله تعالی منجر به نورانی شدن دلها 
شده است  و شما کور دلان و کور چشمان هم اگر شبکه تان نور است، تبلیغ نور
را بکنید و نَه ترویج ظلمت را، اکنون هم بزرگان شیعه بارها و بارها شما را
دعوت به مناظره ی دوستانه کردند ولی پاسخی نشنیدند، که این نشان دهنده ضعف
شماست، با جایزه گذاشتن وهیاهوی تبلیغاتی و عربده های ابتذال و امثال
اینها حقیقت مذهب اسلامی کشف نمی شود. با منطق صحیح، با استناد به قرآن
کریم و روایات معتبره و ذهنی خالی از هرگونه تعصّب، حقیقت معلوم می گردد،
حال اگر شما از این ابزار خوب یعنی انصاف، منطق و استدلال و برهان استفاده
می کنید نظرتان در مورد این آیات  و روایات ذیلِ آن چیست و چه پاسخی دارید:
 
«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ
یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ * وَمَن
یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ
هُمُ الْغَالِبُونَ»(مائده/55 و56) «فقط خدا و رسولش و مؤمنانی که نماز را
به پا دارند و در رکوع زکات می‌دهند سرپرست شما هستند * و کسانى که ولایت
خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، پیروزند (زیرا) حزب و جمعیت
خدا پیروز است»
 
به اتفاق شیعه وسنی این آیه در مورد امیرالمؤمنین علی نازل شده است. جناب
ابوذر نقل می‌کند که روزی با رسول خدا در مسجد نماز می‌خواندم که گدایی
وارد مسجد شد واز مردم تقاضای کمک کرد ولی کسی چیزی به او نداد. گدا دست
خودش را به آسمان برد و گفت خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو از
مردم کمک خواستم اما کسی اهمیت نداد. در همین موقع امیرالمؤمنین که در
رکوع بودند با انگشت کوچک دست راستشان اشاره کردند و گدا نزدیک شد و
انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد.  پس از این واقعه پیامبر سرشان را به
آسمان بردند وگفتند خدایا برادرم موسی از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع
کنی و کارها را برای او آسان کنی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش
را درک کنند وهارون راکه برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی. خداوندا من
محمّد، پیامبر و برگزیده توام سینه من را گشاده کن و کارها را بر من آسان
کن و از خاندانم علی  را وزیر من قرار ده تا به وسیله او پشتم قوی و محکم
شود. ابوذر می‌گوید که هنوز دعای پیامبرتمام نشده بود که جبرئیل نازل شد و
این آیه را نازل کرد. (( درتفاسیر معتبر اهل سنت مانند در المنثور سیوطی،
تفسیر کبیر فخر رازی، تفسیر طبرى، تفسیر قرطبی، تفسیر ابن‌کثیر، تفسیر
کشاف زمخشری، تفسیر شوکانى، تفسیر آلوسى و... در ذیل آیه‌ی ولایت این شأن
نزول بیان شده است)).
 
جالب اینکه در کتاب غایة المرام علامه بزرگوار بحرانی تعداد 24 حدیث در
این باره از طرق اهل تسنن و 19 حدیث از طرق شیعه نقل کرده است (به دیگر
سخن اهل سنت بیشتر از شیعه این حدیث را نقل کرده اند). کتاب هاى معروفى که
این حدیث در آن نقل شده از سى کتاب تجاوز مى کند که همه از منابع اهل تسنن
است، از جمله محب الدین طبرى در ذخائر العقبى صفحه 88 و علامه قاضى شوکانى
در تفسیر فتح الغدیر جلد دوم صفحه 50 و در جامع الاصول جلد نهم صفحه 478 و
در اسباب النزول واحدى صفحه 148 و در لباب النقول سیوطى صفحه 90 و در
تذکرة سبط بن جوزى صفحه 18 و در نور الابصار شبلنجى صفحه 105 و در تفسیر
طبرى صفحه 165 و در کتاب الکافى الشاف ابن حجر عسقلانى صفحه 56 و در
مفاتیح الغیب رازى جلد سوم صفحه 431 و در تفسیر در المنصور جلد 2 صفحه 393
و در کتاب کنز العمال جلد 6 صفحه 391 و مسند ابن مردویه و مسند ابن الشیخ
و علاوه بر اینها در صحیح نسائى و کتاب الجمع بین الصحاح السته و کتابهاى
متعدد دیگرى این احادیث آمده است.

با این حال چگونه مى توان این همه احادیث
را نادیده گرفت، در حالى که در شان نزول آیات دیگر به یک یا دو روایت
قناعت مى کنند، اما گویا تعصب اجازه نمى دهد که این همه روایات و این همه
گواهى دانشمندان درباره شان نزول آیه فوق مورد توجه قرار گیرد. و اگر بنا
شود در تفسیر آیه اى از قرآن این همه روایات نادیده گرفته شود ما باید در
تفسیر آیات قرآنى اصولا به هیچ روایتى توجه نکنیم، زیرا درباره شان نزول
کمتر آیه اى از آیات قرآن این همه روایت وارد شده است. این مساله بقدرى
روشن و آشکار بوده که حسان بن ثابت شاعر معروف عصر پیامبر (ص) مضمون روایت
فوق را در اشعار خود که درباره على (ع) سروده چنین آورده است: 

فانت الذى اعطیت اذ کنت راکعا      زکاتا فدتک النفس یا خیر راکع
فانزل فیک الله خیر ولایة             و بینها فى محکمات الشرایع 

یعنى: تو بودى که در حال رکوع زکات بخشیدى، جان بفداى تو باد اى بهترین رکوع کنندگان.
و به دنبال آن خداوند بهترین ولایت را درباره تو نازل کرد و در ضمن قرآن مجید آنرا ثبت نمود.
 
یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربک و ان تفعل فما بلغت رسالته ... سوره مائده آیه 67
ابو اسحاق ثعلبی در تفسیر خود و طبری در کتاب الولایة و ابن صباغ مالکی و
همچنین دیگران نوشته اند که این آیه در باره علی علیه السلام نازل شد و
رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی
مولاه اللهم و ال من والاه....( شواهد التنزیل جلد 1 ص 189 ـ فصول المهمه
ص 27.)
 
یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. 
سوره نساء آیه 59  (ای مؤمنین خدا و رسول او صاحبان امر از خودتان را
اطاعت کنید). شیخ سلیمان حنفی ِبلخی و دیگران نوشته اند که این آیه در
باره امیر المؤمنین نازل شده و منظور از اولی الامر ائمه (ع) از اهل بیت
اند. (ینابیع المودة شیخ سلیمان حنفی ص 114 ـ شواهد التنزیل  حاکم حسکا نی
جلد 1 ص 149 ـ غایة المرام باب 58).

شما اهل سنت هر رئیس و زعیمی را که نسبت
به مسلمین ریاست داشته باشد اولوالامر گویید و اطاعت او را به موجب این
آیه واجب میدانید ولی این قول به هیچ وجه صحیح نیست زیرا در اینصورت باید
اطاعت معاویه و یزید و عبد الملک و متوکل عباسی و امثال آنها که ستمگر و
فاسق بودند بر مردم واجب باشد در صورتیکه آیات دیگری هست که خداوند از
اطاعت چنین اشخاصی نهی فرموده است چنانکه فرماید: و لا تطیعوا امر
المسرفین، الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون( سوره شعرا آیه 151 و 152).
(امر اسراف کنندگان را که در روی زمین فساد نموده و اصلاح نمیکنند اطاعت
نکنید) بنابراین اطاعت آن اولی الامری واجب است که پاک و معصوم بوده و
دستورات وی همان اوامر و نواهی خدا و پیغمبر باشد و چنین کسانی جز علی
علیه السلام  و یازده فرزندش که جانشینان پیغمبر اکرم اند  هیچکس دیگری
نمیباشد چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده و شما هم نقل کرده
اید:) انا و علی و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون)
یعنی: من و علی و حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم 
(ینابیع الموده شیخ سلیمان حنفی مذهب ص 445)

2 - آیات فراوانی در قرآن کریم در فضائل
امیر مومنان وبرتری وی بر دیگران نازل شده است و بسیاری از علمای شیعه و
سنی تا 350 آیه را در این باره برشمرده‌اند که ما به نقل روایاتی از طریق
اهل سنت در این باره اشاره می کنیم:
 
ابن عساکر، از علمای بزرگ اهل سنت در تاریخ دمشق می‌نویسد: عن ابن عباس،
قال: «نزلت فی علیّ ثلاثمائة آیة». تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص364، تاریخ
الخلفاء، ص 171، الصواعق المحرقة، 196. ابن عباس می گوید: 300 آیه از قرآن
کریم در باره علی (ع) نازل شده است. و همچنین خطیب بغدادی در تاریخ بغداد
می‌نویسد: عن ابن عباس قال: نزلت فی علی ثلاثمائة آیة. تاریخ بغداد، ج 6،
ص 221. و سیوطی از بزرگترین علمای تاریخ اهل سنت نیز می‌نویسد: عن ابن
عباس قال: نزلت فی علی ثلاثمائة آیة. تاریخ الخلفاء، ص 171، الصواعق
المحرقة، ص 196.

و در جای دیگر می‌نویسد: قال ابن عباس:
نزلت فی علی أکثر من ثلاثمائة آیة فی مدحه. تاریخ الخلفاء، ص 172، و
السیرة النبویّة، زینی دحلان بهامش السیرة الحلبیّة، ج2، ص11 و الصواعق
المحرقة، ص 125 ط . المحمدیّة و 76 ط. المیمنة بمصر.

بیش از سیصد آیه از قرآن کریم، در ستایش
از علی (ع) نازل شده است. و ابن حجر هیثمی در کتاب الصواعق المحرقة که آن
را در رد عقائد شیعه نوشته است، در این باره می‌نویسد: وروى سعید بن جبیر،
عن ابن عباس، قال: ما نزل فی أحد من کتاب اللّه ما نزل فی علی. الصواعق
المحرقة، ص 76، الباب التاسع، الفصل الثالث. و همچنین او در جای دیگر و
نیز سیوطی در تاریخ الخلفاء می نویسند: أنّه ما نزل فی أحد من کتاب اللّه
کما نزل فی علی. تاریخ الخلفاء، ص 171، و الصواعق المحرقة، ص 127.

در حق هیچ کسی، به اندازه علی (ع) در
قرآن نازل نشده است. حتی بسیاری از علمای اهل سنت نقل کرده‌‌اند که یک
چهارم قرآن در حق علی بن أبی طالب (ع) نازل شده است. حاکم حسکانی از
بزرگان اهل سنت می‌نویسد: عن الاصبغ بن نباتة، عن على قال: نزل القرآن
أربعة أرباع: ربع فینا، وربع فی عدونا، وربع حلال وحرام وربع فرائض وأحکام
ولنا کرائم القران. شواهد التنزیل، ج 1، ص59 و ص62 و تاریخ الیعقوبی، ج 2،
ص136 و ینابیع المودة، ج 1،‌ ص377.

اصبغ بن نباته از امیرمومنان نقل کرد که
فرمودند قرآن چهار جزء نازل شد. یک چهارم  در مورد ما، یک چهارم در مورد
دشمنان ما، یک چهارم در مورد حلال و حرام و یک چهارم در مورد واجبات و
احکام؛ و آیات شاخص قرآن (کریمه به بهترین شیء در هر مجموعه گفته می شود)
در مورد ماست. معلوم نیست شما پیرو کدام مذهب و مسلک هستید اگر این ها
علمای بزرگوار شمایند پس شما چه می گویید؟ و اگر این ها علمای بزرگوار شما
نیستند پس چرا شما از این ها حدیث نقل می کنید؟

به نظر می رسد با این همه استنادها و کتب
معتبرتان و حرف های بی خِرَدانه تان، شما به نوعی سردر گمی دچار شده اید،
البته دفعه اول نبوده و نیست  مثلاً شما در قضیه شهادت حضرت زهرا (س) هم
همین طور عمل می کنید، شهادت بانوی مظلومه عالم فاطمه زهرا (س) از کتب 
معتبر خودتان اثبات می شود حال آنکه هنوز شما اصرار می کنید و با پافشاری
متعصبانه می گویید افسانه شهادت!

فریاد مظلومانه ی تنها دختر آخرین پیامبر
خدا را رها می کنید و به کسی عرض ارادت می کنید که هیچ تناسبی با اسلام و
دین و پیامبر ندارد، اربابتان را کسی انتخاب می کنید که به پیامبرتان نسبت
هذیان داده (برخی از اصحاب صبح روز شهادت پیامبر اکرم) گرد بستر آن حضرت
جمع شدند. پیامبر (ص) فرمودند: «اتونی بدوات و قرطاس اکتب لکم کتابا لن
تضلوا بعده ابدا‌». یعنی: قلم و کاغذ بیاورید تا نامه ای برای شما بنویسم
که بعد از من هرگز گمراه نشوید، عمر گفت: ان النبی غلبه الوجع و عندکم
کتاب الله، حسبنا کتاب الله یعنی:  بیماری بر پیامبر غلبه کرده است –
کنایه از اینکه نمی داند چه می گوید – و نزد شما کتاب خداست و کتاب خدا ما
را بس است. (صحیح بخاری باب کتابه العلم من کتاب العلم: 1/22 - صحیح
البخاری، ج 7 ص 9، کتاب المرضى باب قول المریض قوموا عنى؛ و ج 5 ص 137
کتاب المغازی، باب مرض النبی (ص) و وفاته؛ صحیح مسلم فى آخر کتاب الوصیّة،
ج 5، ص 76 - مسند احمد حنبل تحقیق احمد محمد شاکر، حدیث 2992 - طبقات ابن
سعد: 2/244 چاپ بیروت** صحیح مسلم، باب من ترک الوصیه 5/76 و تاریخ طبری
3/193 بدین عبارت آمده است که عمر گفت: ان رسول الله (ص) یهجر یعنی پیامبر
هذیان می گوید)) و آیه قرآن ( وَمَا یَنطقُ عَن الْهَوَى ???إِنْ هُوَ
إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى ??? عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى ??? سوره نجم ) را
رد می کند و شما از اربابتان با سواد ترید چرا که شما در نبود آب تیمم می
کنید ولی اربابتان ترک نماز، آیا می توانید این اسناد را هم رد کنید (صحیح
مسلم ک الطهارة باب التیمم ج 1 / 193، صحیح البخاری ج 1 / 87، الطرائف
لابن طاوس ص 464 عن الجمع بین الصحیحین، سنن أبى داود ج 1 / 53، سنن ابن
ماجة ج 1 / 200، مسند أحمد ج 4 / 265، سنن النسائی ج 1 / 59 و 61، سنن
البیهقى ج 1 / 209، الغدیر ج 6 / 83 *** فتح الباری ج 1 / 352، صحیح مسلم
ج 1 / 193.)
 
جالب است شیعیان حضرت امام علی (ع) بدانند که حقیر در نمایشگاه کتاب امسال
در بخش عربی اکثر چاپ های کتاب صحیح مسلم را دیدم ولیکن  بخش هایی از این
حدیث که به ضرر اربابشان بود حذف شده بود می دانید این یعنی چه؟ یعنی 
آنها به حقیقت امر واقف است ولی (یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ
یُنکِرُونَهَا وَأَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ) سوره نحل آیه ??. و قرآن چه
زیبا فرموده که: وَأَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ.. 
 
همگان بدانند آیه های قرآن در امامت اهل بیت (ع) نه یک آیه بلکه بیش از
300 آیه است (و لَو کَرِهَ الکافِرون) و محققین عزیز و بزرگوار اگر می
خواهند بیشتر در این موضوع تحقیق کنند به کتاب های «آیات الولایه» تألیف
سید کاظم ارفع، «علیٌ فی القرآن» تألیف آیت الله شیرازی، «ائمه در قرآن»
تألیف خیرالله مردانی، «علی (ع) از نگاه دیگران» خیرالله مردانی مراجعه
نمایید.

سخن آخر
در آخر عرضه می داریم: اللهم إنا نشکوا الیک فقد نبینا، و غیبه إمامنا، و
شده الزمان علینا، و وقوع الفتن بنا، و تظاهر الاعداء علینا، و کثره
عدونا، و قله عددنا، اللهم فافرج ذلک عنا بفتح منک تعجله، و نصر منک تعزه،
و امام عدل تظهره، اله الحق أمین. خدایا! به درگاهت شکوه می کنیم از نبود
پیغمبرمان در میان ما، و غیبت امام مان، و فشار زمان بر ما و وقوع فتنه ها
بر ما، و همبستگی دشمنان علیه ما، و زیادی دشمنانمان و کمی یاران مان.
خدایا! پس از این گرفتاری به ما گشایش ده با فتحی از جانب تو که با غلبه و
اقتدار همراه باشد، و امام عدالت پیشه ای که ظاهرش سازی، ای معبود حق!
آمین (دعای عصر غیبت/ مفاتیح الجنان).



مشاهده پاسخی به جایزه دو میلیون درهمی شبکه وهابییون