.::آخرین اخبار شیعه::.

میوه بهشتی(داستان واقعی)

میوه بهشتی

مرحوم مجلسی گوید: در بعضی از نوشته های اصحاب ما (امامیه) دیدم که به صورت مرسل از گروهی صحابه نقل شده که گفته‌اند:

پیامبر خدا وارد منزل فاطمه زهرا سلام الله علیها شد و فرمود: فاطمه! پدرت امروز مهمان توست.

فاطمه عرض کرد: پدرجان حسن و حسین از من خوردنی می خواهند، چیزی نمی یابم تا بخورند.

سپس پیامبر وارد شد و با علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام نشست، فاطمه متحیر بود نمی دانست چه کند.

پیامبر-که درود خدا برو باد- مدتی به آسمان نگاه کرد. در این هنگام جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای محمد، خدای علیّ اعلی سلامت می‌رساند و تو را به درود و اکرام خود ویژه داشته، می‌فرماید: به علی و فاطمه و حسن و حسین -علیهم السلام- بگو از میوه‌های بهشتی چه چیزی را دوست می‌دارند؟

پیامبر فرمود: ای علی، ای فاطمه، ای حسن و ای حسین پروردگار عزیز می‌داند که شما گرسنه‌اید، از میوه‌های بهشتی کدام را دوست دارید؟

آنان از روی شرم از پیامبر سکوت کرده، چیزی نگفتند. پس حسین علیه السلام (سکوت را شکسته) و عرض کرد: با اجازه شما! باباجان، و مادرجان، و با اجازه شما، برادرجان ای حسن، من (می خواهم) یکی از میوه های بهشتی را برگزینم.

همگی فرمودند: حسین جان هر چه می خواهی بگو که ما به آنچه تو برای ما برگزینی خرسندیم، حسین عرض کرد: ای رسول خدا به جبرئیل بگو: ما رطب تازه می خواهیم.

پیامبر فرمود: خدا این را می دانست، سپس (رو به فاطمه نموده) فرمود: فاطمه! برخیز و وارد آن اتاق شو و هر چه در آن بود بیاور.

جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای محمد، خدای علیّ اعلی سلامت می‌رساند و تو را به درود و اکرام خود ویژه داشته، می‌فرماید: به علی و فاطمه و حسن و حسین -علیهم السلام- بگو از میوه‌های بهشتی چه چیزی را دوست می‌دارند؟

فاطمه علیها السلام وارد شده دید طبقی بلورین با روپوش سبز بهشتی -که در آن رطب تازه است- با آنکه فصلش نبود در آنجا نهاده شده است. (آنرا برداشته نزد پیامبر آورد).

پیامبر-صلوات الله علیه- فرمود: فاطمه جان! این از کجا آمد؟

فاطمه همان جواب مریم را (که در قرآن مجید آمده است) داد و عرض کرد: از جانب خداست، همانا خدا هر که را بخواهد بی حساب روزی می دهد.

پیامبر برخاست و آن را گرفته پیش روی همه نهاد، سپس فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم، آنگاه دانه‌ای خرما برداشته در دهان حسین نهاد و فرمود "نوش جان و گوارایت ای حسین"

خرمای دیگری برداشت و آن را در دهان حسن نهاد و فرمود "نوش جان و گوارایت ای حسن". سومین خرما را برداشته در دهان فاطمه زهرا نهاد و فرمود: "نوش جان و گوارایت ای فاطمه زهرا".

سپس چهارمین خرما را برداشت و آن را در دهان علی نهاده، فرمود: "نوش جان و گوارایت ای علی". باز به علی خرمای دیگری داد و فرمود " نوش جان و گوارایت ای علی".

سپس شتابان از جا برخاست، بعد نشست.

چون چهارمین خرما را که برداشته و در دهان علی  نهادم، از جانب خداوند ندایی شنیدم که می‌گوید: نوش جان و گوارایت ای علی. من هم طبق ندای حق تعالی آن را گفتم

پس همگی از آن خرما خوردند همین که دست کشیدند و سیر شدند آن مائده آسمانی به آسمان برخاست (و ناپدید شد).

فاطمه عرض کرد: پدر جان امروز چیز عجیبی از شما دیدم، پیامبر فرمود: ای فاطمه! خرمایی که در دهان حسین نهادم و گفتم: گوارایت ای حسین، از این رو بود که شنیدم میکائیل و اسرافیل به او می‌گویند: گوارایت ای حسین. من نیز همچون آنان گفتم.

خرمای دوم را برداشته در دهان حسن نهادم، شنیدم جبرئیل و میکائیل به او می‌گویند: گوارایت ای حسن. من نیز مثل آنان گفتم.

خرمای سوم را که برداشته در دهان تو- ای فاطمه- نهادم، شنیدم حوریان بهشتی- در حالی که شادمان، از بلندای عوالم بهشتی بر ما اشراف داشتند- به تو می‌گویند: گوارایت باد، ای فاطمه، من نیز طبق آنان آنرا گفتم.

چون چهارمین خرما را که برداشته و در دهان علی  نهادم، از جانب خداوند ندایی شنیدم که می‌گوید: نوش جان و گوارایت ای علی. من هم طبق ندای حق تعالی آن را گفتم.

باز به علی خرمای دیگری دادم، دوباره ندای حق را شنیدم که می گوید: نوش جان و گوارایت ای علی.

سپس به خاطر گرامی داشت حضرت پروردگار (شتابان) برخاستم. پس شنیدم می فرماید: ای محمد! به عزت و جلالم سوگند اگر از هم اکنون تا روز قیامت، دانه دانه خرما به علی می دادی، من پیوسته به او می گفتم: نوش جان و گوارایت ای علی.

فرهنگ جامع سخنان امام حسین؛ ترجمه علی مؤیدی

    پیوند به :

• پیامبرانی که دست به دامن امام حسین شدند!

• یک نامه از امام حسین

• امام حسین از زبان پیامبر (از منابع اهل سنت)

• دانشمندان غیر مسلمان در محضر امام حسین

• اوضاع سیاسى و اجتماعى دوران امامت امام حسین


مشاهده میوه بهشتی(داستان واقعی)

درسی که پیامبر(ص) به ابوذر آموخت

درسی که پیامبر(ص)‌ به ابوذر آموخت<\/h1>
محمد رسول الله

ابوذر غفاری “، شاگردی است ممتاز، در مکتب اسلام .

استادش “محمد” است (صلوات الله علیه و آله)

کتابش، “قرآن “

دوره آموزش، “طول عمر”

رشته آموزشی، “انسانیت “.

ابوذر، انسان نمونه و الگوی والایی است، برای همه آنان که می‌خواهند در “مکتب اسلام “ و در تربیت دینی، “چگونه بودن “ را بیاموزند.

بی شک، آنچه ابوذر از پیامبر می‌آموزد، درسهایی است متعالی‌تر از آنچه دیگران در فکر فرا گرفتن آنند.

خوبست که ما هم این درس را بیاموزیم و به کار گیریم .

تا زندگی مان معنی پیدا کند،

و حیاتمان “هدفدار” شود،

و حرکتمان “جهت دار” گردد،

و جهت حرکتمان به سوی “خدا” گردد، که ... “الی اللّه المصیر”.

 

شأن نزول

“ابوالاسود دوئلی “، یکی از یاران خالص علی علیه السلام و شیعیان پاک و مدافعان سرسخت و وفادار ولایت، می‌گوید:

در ایامی که “ابوذر غفاری “ این یار محبوب پیامبر و صحابی انقلابی و شورگستر آن حضرت در “ربذه “ تبعید بود، پیش او رفتم .

ابوذر گفت:

روزی در مسجد، خدمت رسول گرامی رسیدم . در مسجد، جز پیامبر اسلام و علی “علیه السلام“ کسی دیگر نبود.خلوت مسجد را مغتنم شمردم و پیش رسول اللّه رفته، گفتم:

“ای رسول خدا!پدر و مادرم فدایت ... مرا وصیت و سفارشی کن، تا خداوند مرا به خاطر آن سود دهد.

فرمود:

“چه خوب، ای ابوذر!

“تو از مایی . تو از خانواده مایی، و تو را سفارش می‌کنم که آن را خوب فراگیری، وصیت و توصیه‌ای که در بردارنده تمام راهها و روشهای خیر و خوبی است . اگر آن را بیاموزی و پاسدارش باشی؛ به منزله دو بالی خواهد بود که تو را در پرواز مدد کند...”

 

محمد”ص “، معلم توحید

از اینجا، سخنان پیامبر به ابوذر شروع می‌شود. رسول خدا، شاگردی ممتاز و گوشی پندنیوش و قلبی آگاه را در پیش و رو به رو دارد و می‌داند که پیام و سخنش بر دل خداشناس خواهد نشست .می داند که نصیحت و توصیه هایش، تباه نخواهد شد و هدر نخواهد رفت .

محمد “ص “ و ابوذر، رو به روی هم اند. رسول خدا سخن می‌گوید “ابوذر”، گوش جان را به این چشمه سار زلال معرفت و تعلیم گشوده است .

پیامبر، سخن را از “خدا” آغاز می‌کند:

“ای ابوذر!

خدا را آنگونه عبادت کن که گویا او را می‌بینی .

اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند.

بدان که سرآغاز عبادت و خداپرستی، “معرفت “ و “شناخت “ است . او قبل از هرچیز، “اوّل “ است و چیزی پیش ‍ از او نبوده است .

او یکتایی است که دوّمی ندارد.

پاینده‌ای است که نهایت ندارد.

آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، پدید آمده از قدرت اوست .

او. “آگاه “ و “توانا” است ...” (2)

 

پی‌نوشت‌ها:

1-از جمله در کتاب “مکارم الاخلاق “ طبرسی، ص 458 و بحارالا نوار، علامه مجلسی، ج 74 (چاپ بیروت ) ص 74.

2-ا أ باذَرّ! اُعبُدِاللّهَ کَأ نَّک تَراهُ فإ نْ کُنتَ لا تَراهُ فإ نَّهُ یَراکَ. وَاعْلَمْ أ نَّ أ وَّلَ عِبادَةِ اللّهِ الْمَعْرِفةُ بِهِ فَهُوَ الا وَّلُ قَبْلَ کُلِّ شَیْءٍ، فَلا شَیْءَ قَبلَهُ، وَالْفَرْدُ فَلا ثانِیَ لَهُ، وَالْباقِی لا إ لی غایَةٍ، فاطِرُ السَّماواتِ و الاْ رْضِ وَما فِیهِما وَما بَیْنَهُما مِنْ شَیْءٍ وَهُوَ اللّهُ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرْ.

 

منبع:

نای حکمت، محدثی، جواد


مشاهده درسی که پیامبر(ص) به ابوذر آموخت

چند تصویر از مبعث پیامبر (ص)

 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 
 مبعث پیامبر اکرم (ص) 

مشاهده چند تصویر از مبعث پیامبر (ص)

چند تصویر از شهادت امام موسی کاظم

 شهادت امام کاظم علیه السلام 
 شهادت امام کاظم علیه السلام 
 شهادت امام کاظم علیه السلام 
 شهادت امام کاظم علیه السلام 
 شهادت امام کاظم علیه السلام 
 شهادت امام کاظم علیه السلام 
 شهادت امام کاظم علیه السلام 
 شهادت امام کاظم علیه السلام 
 شهادت امام کاظم علیه السلام

مشاهده چند تصویر از شهادت امام موسی کاظم

از وصایاى امام کاظم (علیه السلام) به هشام

از وصایاى امام کاظم (علیه السلام) به هشام<\/h1>
شهادت امام کاظم علیه السلام

اثر گناهان کوچک

یا هشام! إنّ المسیح‏(علیه السلام) قال للحواریین: إنّ صغار الذنوب و محقراتها من مکائد ابلیس، یحقّرها لکم و یصغّرها فی أعینکم فتجتمع و تکثر فتحیط بکم.(1)

حضرت عیسى‏(علیه السلام) به حواریین مى‏فرماید:

گناهان کوچک، گناهانى که ما آنها را کم مى‏شماریم جزو فریبگری‌هاى ابلیس محسوب مى‏شود این گناهان در چشم انسان خرد و ناچیز بشمار مى‏آید در نتیجه او این گناهان کوچک را مرتکب مى‏شود و تدریجاً زیاد مى‏شوند و انسان را احاطه مى‏کنند و همان بلایى بر سر او مى‏آید که بر کسانى که در غرقاب و گرداب گناهان بزرگ افتاده‏اند، مى‏آید. برخی از گناهان بزرگ نیز مانند غیبت چون تکرار شود در نظر انسان کوچک می‌گردد. در نتیجه توجه و مراقبت از تکرار نکردن گناهان بسیار لازم است.

 

انسان بر سر دو راهی

امام کاظم علیه السلام در بخش دیگری هشام را اینگونه نصیحت می‌کنند:

گاهى انسان سر دو راهى قرار مى‏گیرد، یعنى دو کار در مقابل او واقع مى‏شود و نمى‏داند کدام یک، راه درست و صواب یا درست‌تر و بهتر است تا آن را انتخاب نماید. برای این وضعیت امام کاظم‏ (علیه‌السلام) یک معیاری گرانمایه در اختیار ما مى‏گذارند و مى‏فرمایند: انسان باید راهى را که مخالف هواى نفس و امیال شهوانى او است اختیار نموده و آن راه را دنبال گیرد، چون اکثرا درستى و صحت عمل در آن چیزى است که موافق هواى نفس نیست.(2)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- تحف‏العقول، ص 392.

2- تحف العقول صفحه ??? .


مشاهده از وصایاى امام کاظم (علیه السلام) به هشام